همسایه ها چارلز، الیور و میبل بر سر عشق مشترکشان به یک جنایت واقعی، به یکدیگر گره می خورند. هنگامی که یکی از ساکنین ساختمان در آپارتمانش می میرد، این سه نفر تصمیم می گیرند معما را حل کرده و پادکست آن را ضبط کنند.

گروه تحقیق، تحقیقاتی را در رابطه با قربانی آغاز می کند. در همین حین رازهایی درمورد گذشته میبل آشکار می شود...

الیور از مهارت های کارگردانی تئاتر خود، برای تجزیه و تحلیل پرونده استفاده می کند. از طرفی دیگر، چارلز و میبل از یک فرد وسواسی عاشق گربه سوالاتی می پرسند.

با اعتقاد به اینکه قاتل ممکن است یکی از ساکنین مشهور باشد که دسترسی به او دشوار است، گروه از مجری معروف پادکست مشاوره می گیرد.

میبل در حین یک ماموریت انفرادی که پیگیری آخرین روزهای قربانی است، فرار می کند. چارلز و الیور که به او مشکوکند، او را دنبال می کنند.

میبل دوستان جدیدش را برای ملاقات با مادرش به خانه دوران کودکی اش می برد. در این حین که کارآگاه ویلیامز برای مادرشدن آماده می شود، درباره پرونده، شک هایی در ذهنش شکل می گیرد.

با ادامه تحقیقات، پرونده چند جنایت قدیمی نیز دوباره گشوده می شوند که در داخل ساختمان اتفاق افتاده بود. مردی مرموز، ورق ها را برمی گرداند و شروع به جاسوسی از چارلز، اولیور و میبل می کند.

اعضای گروه به بن بست رسیده اند و از طریق پادکست، از مخاطبان خود درخواست حمایت و کمک می کند.

درحالیکه ساکنین از شهرت منفی ساختمان ناراحت هستند، اعضای گروه با نارضایتی و اعتراض آنها مواجه می شوند. یکی از همکاران قدیمی چارلز به دیدن او می آید.

اعضای گروه برای رسیدن به نتیجه در شتابند، درحالیکه زندگی خودشان در خطر است.