واکر تلاش می کند تا با پسرش آگوست و دختر نوجوانش استلا رابطه بهتری برقرار کند، در همین هنگام او متوجه می شود که باید راجع به اختلافاتش با خانواده خودش نیز فکر کند و...

واکر همچنان تلاش می کند تا با خانواده اش دوباره ارتباط برقرار کند. خاطرات همسرش امیلی مانع از کار کردن او می شود. این در حالی است که یک آتش سوزی مشکوک اتفاق می افتد و...

زندگی واکر با بازگشت هوویت رالینز، دوست دوران کودکی اش، پیچیده تر از قبل می شود. میکی راجع به دلایل بازگشت هوویت به شهر مشکوک است و...

میکی از اینکه کاپیتان جیمز در جریان تحقیقاتش او را در مرکز توجه همگان قرار داده است احساس خوبی ندارد. واکر متوجه می شود در نبود او مشکلاتی پیش آمده است و...

زمانی که زندگی گذشته و حال واکر با یکدیگر در هم می آمیزند، او مجبور می شود برای محافظت از خانواده اش، مجددا با هویت ساختگی اش به کارش ادامه دهد.

زمانی که گری تصمیم می گیرد که رستوران را بفروشد، واکر سعی می کند او را منصرف کند. در همین هنگام، مادر میکی بدون اطلاع قبلی به دیدن او می آید و...

کاپیتان جیمز و لیام به سرنخ جدیدی پیرامون مرگ امیلی رسیده اند و به مکزیک می روند. تری، استلا، آگوست و تیم فوتبال دختران را برای انجام یک بازی خارج از شهر همراهی می کند اما اوضاع خوب پیش نمی رود و...

طوفانی سهمگین شهر آستین را در می نوردد، همه تلاش می کنند تا جان یکدیگر را حفظ کنند. واکر،‌ میکی و تری خود را به مدرسه می رسانند تا آگوست و استلا را نجات دهند و...

واکر و کاپیتان جیمز تصمیم می گیرند که وارد بازی شوند که یکی از شرکت کنندگان آن ممکن است اطلاعاتی راجع به مرگ امیلی داشته باشد، اما اوضاع مطابق نقشه پیش نمی رود و...

لیام راجع به کارش با بونهام مشورت می کند. میکی و تری با مسائل و مشکلات ناشی از طوفان دست و پنجه نرم می کنند. استلا تصمیمی خطرناک می گیرد و...

واکر و گری از احساساتشان نسبت به یکدیگر مطمئن نیستند و زمانی که هوویت از زندان باز می گردد اوضاع پیچیده تر می شود. مهمانی خوشامدگویی به هوویت به خوبی پیش نمی رود و...

در بازگشتی به گذشته روزهای قبل و بعد از مرگ امیلی دیده می شود و اینکه کل خانواده واکر چگونه با این غم بزرگ کنار آمده اند و...

فردی از گذشته واکر به زندگی او باز می گردد. در این بازگشت انتقامی نهفته است که خانواده واکر را تهدید می کند. او باید جلوی این اتفاق را بگیرد و...

واکر، آگوست و استلا را با خود به سفری جاده ای می برد تا با آنها راجع به اخبار بدی صحبت کند. کاپیتان جیمز از میکی و تری کمک می گیرد تا یک فرد گمشده را پیدا کنند و...

مادر واقعی میکی، مرسدس، تلاش می کند تا رابطه اش را با میکی خوب کند، اما میکی دلش نمی خواهد هیچ ارتباطی با او داشته باشد. واکر تصمیم می گیرد که به او کمک کند اما خودش دچار مشکل می شود و...

کاپیتان جیمز، میکی و تیم را به سمت توقیف مواد مخدر توسط پلیس هدایت می کند. با این حال، پس از آزاد شدن پلیس به طور غیر قابل توضیحی، او به منظور مقابله به مثل، پسر کاپیتان را مورد هدف قرار می دهد. از طرفی دیگر، واکر به تری در مورد آینده اش مشاوره می دهد

واکر و میکی راجع به یک بمب گذاری در مدرسه تحقیق می کنند، خطری که لیام و استن را تهدید می کند. در همین هنگام، مادر تری به دیدن او می آید و...

خبر های شوکه کننده ای به واکر می رسد که دنیای او را نابود کرده و همه چیز را عوض می کند و...

واکر متوجه می شود زندگی اش در خطر است و با کاپیتان جیمز مقابله می کند. بازگشت خانواده دیویدسون به خانه شان، به دلیل حوادث تلخ گذشته، ابلاین را مضطرب می کند.

واکر از این موضوع که میکی بیش از حد در نقش پوششی خود فرو رفته است، نگران است. کاپیتان جیمز و وکیل جدید منطقه با همکاری یکدیگر تلاش می کنند پرونده را ببندند و میکی را به خانه بیاورند. استلا و کولتون قصد دارند در کنار یکدیگر رازی را تحت نظر تری حل کنند

واکر، گیل دیویدسون را برای شرکت در یک مسابقه آشپزی دعوت می کند تا تلاش کند پس از سالها مشکلات خانوادگی، قدمی برای جبران گذشته بردارد. میکی و تری برای درست کردن رابطه خود تلاش می کنند.

واکر به اعضای خانواده اش درباره دوربین های مخفی در خانه اطلاع می دهد و با دنیس همراه می شود تا با هر ترفندی شده کاری کنند کسی که آن ها را تماشا می کند خودش را نشان دهد. لیام به دنیس و شوهرش و دن اعتماد ندارد و واکر از این مسئله عصبی می شود.

وقتی واکر و لیام به سراغ بررسی یک پرونده باز قدیمی می روند، تنش ها بالا می گیرد. میکی که هنوز وظیفه کارهای داخلی را بر عهده دارد، با اندوه خود در حال کنار آمدن است و همزمان سعی می کند کم کم وارد کار بیرونی شود. تری در یک سفر ماهی گیری همراه می شود و درسی درباره عشق می گیرد

میکی درباره گذشته اش با تری صحبت می کند و آینده خود را زیر سوال می برند. واکر و لیام تفاوت های خود را نادیده می گیرند تا بر روی یک پرونده جدید کار کنند.

رابطه واکر و لیام شکرآب است چون لیام حکم بازداشت دروغین برای دن میلر گرفته است. کاپیتان جیمز به برادرها اطلاع می دهد که وکیل های سرانو دارند از اشتباهات لیام برای آزاد کردن او استفاده می کنند.

کاپیتان جیمز حین آماده کردن محافظان شخصی برای ترای، تیر می خورد و در وضعیت وخیمی قرار می گیرد. واکر مسئولیت موقتی کاپیتان را به عهده می گیرد و برای کمک، به فرد غیرمنتظره ای رو می کند.

زمانیکه دن متوجه می شود سرانو با وثیقه از زندان آزاد شده است، ترس بر او غالب می شود و از لیام درخواست کمک می کند. گری تصمیم می گیرد شبی را در ساید استپ به آماتورها اختصاص دهد و آگوست را تشویق می کند تا بر روی صحنه اجرایی انجام دهد.

یک افسر پلیس پرخاشگر، کوردل را اشتباهی به جای یک مظنون می گیرد. تری در پروژه ای به لیام کمک می کند. کولتون با احساساتی که نسبت به استلا دارد درگیر است.

لیام وقتی با خانواده دیویدسون مواجه می شود، یک سند تعیین حدود زمین را به آن ها نشان می دهد که می تواند برای خانواده واکر ایجاد مشکل کند. بونهام حقیقتی را از گذشته خود آشکار اما حقیقت دیگری را پنهان می کند. کوردل خبرهایی دارد که می خواهد با خانواده در میان بگذارد

کوردل در ارتباط با دنیس کاسه صبرش لبریز می شود و دنیس هم تصمیم به انتقام می گیرد. تنش میان خانواده های واکر و دیویدسون بالاخره به اوج خودش می رسد.

گری همه تلاشش را می کند که روحیه جمعی خانواده واکر را حفظ کند. واکر و کسی به دنبال سرنخ هایی برای کمک به بونهام در زمان نیازش هستند.

خانواده واکر و کوردل به نمایشگاه رنجرز می روند و «کسی» با افرادی از گذشته خود مواجه می شود. ابلین سعی می کند با گفتگو اختلاف بین خودش و گری را حل کند. کولتون رویکرد جدیدی را نسبت به استلا پیش می گیرد.

کوردل به کمک فردی از گذشته اش نیاز دارد اما آیا آنها قابل اعتمادند؟ تری به جیمز و آگوست روشی جدید برای کنار آمدن با ناامیدی های زندگی نشان می دهد.

اعضای خانواده واکر همه تلاش خود را می کنند تا سالروز ازدواج ابلین و بونهام را جشن بگیرند. کسی، به اطلاعاتی درباره گذشته اش پی می برد. کوردل نیز از جری درخواست یک لطف می کند.

توایلا و کوردل با هم صمیمی تر می شوند و توایلا برای کمک به رنجرز در یک پرونده انتخاب می شود. استلا درباره احساساتش نسبت به تاد و کولتون تجدید نظر می کند. گری دست دوستی به سوی دنیس دراز می کند.

کوردل و جیمز حقیقت تکان دهنده ای را کشف می کنند. استلا و آگست بعد از ظهر دردناکی را سپری می کنند.

استلا و کولتون ترتیب یک مهمانی شام را با حضور خانواده های واکر و دیویدسون می دهند. لیام به همراه یک نفر سعی دارد ثابت کند که وقتی کوردل برای مزرعه رقابت می کرد، خانواده دیویدسون رفتار صادقانه ای نداشتند. «کسی» قسم می خورد حقیقت را درباره آخرین پرونده شریک سابقش کشف کند.

وقتی گیل درباره گذشته اش صادقانه با گری صحبت می کند، کوردل مجبور می شود بخشی از گذشته خود را که مدت ها پیش فراموش کرده بود یادآوری کند. تری درباره آخرین پیشنهاد کاپیتان جیمز فکر می کند.

آینده خانواده واکر امیدوارکننده به نظر می رسید تا اینکه کوردل ناپدید شد. کسانی که او را زندانی کرده اند سعی دارند از نظر جسمی و روانی از پا بیندازند. هم زمان کاپیتان جیمز، کسی و دیگر رنجرها سعی می کنند او را نجات دهند؛ اما استلا دیدگاه متفاوتی درباره کمک کردن به او دارد

کسی و کاپیتان جیمز برای یافتن کوردل می شتابند اما با ناپدید شدن لیام اوضاع از بد بدتر می شود. استلا و آگوست خودشان سرنخی را دنبال می کنند.

کوردل تقلا می کند همه از جمله خودش را قانع کند که جهنم حبس را فراموش کرده است. استلا به کوردل اعتراف می کند که اخیراً چه احساساتی داشته است. بونهام به لیام راهی برای فراموش کردن خاطرات تلخ یاد می دهد.

واکر، کسی و کاپیتان جیمز برای آخرین گام های تری برای پیوستن به رده های بالای سازمان با هم همراه می شوند، اما او در این آزمون تنها نیست. واکر و کسی هفته هاست که با هم کار نکرده اند و تلاش می کنند دوباره با هم هماهنگ شوند.

به خاطر اشتباهی که در ماموریتی به ظاهر ساده رخ می دهد، واکر و کسی موقعیت فعلی و آینده خود را بررسی می کنند. آگوست می خواهد با بچه های باحال بچرخد. تری به این فکر می کند که چه طور رنجر بودن رابطه عاطفی او و مادرش را تحت تاثیر قرار می دهد.

واکر بالاخره به قولش به لیام عمل می کند که درباره حبس صحبت کند و جزئیاتی ناراحت کننده از گذشته به رنجرها کمک می کند تهدید خطرناکی را از بین ببرند. در جریان یک پرونده جدید، کسی باید با بی علاقگی اش به ایجاد رابطه جدید رو به رو شود.

کوردل برای برای کشاندن استلا به خانه قصد دارد این جشن شکرگزاری را به به یاد ماندنی‌ترین روز تبدیل کند؛ اما وقتی که «حلقه تشکر» سالانه خانواده به ابراز دلخوری تبدیل می‌شود، کار بالا می گیرد و یکی از اعضای خانواده واکر سریعاً به بیمارستان منتقل می‌شود.

پس از روز شکرگزاری پرماجرا، خانواده واکر سال نو را جشن می گیرند و سوگند می خورند که تصمیمات بهتری بگیرند. درحالیکه کوردل بر مسائل خانوادگی متمرکز است، کسی و تری به دنبال یک کله گنده حوزه تکنولوژی هستند؛ اما گویا کسی درارتباط با کاپیتان جیمز به دردسر افتاده است

کوردل و کسی در یک گروگان گیری مداخله می کنند؛ اما تری متوجه چیزی به مراتب بدتر می شود. آگوست سعی دارد آشتی کند. لیام مسئولیت خود در کسب و کار خانوادگی را برعهده می گیرد. کوردل با یک نفر از گذشته اش تجدید دیدار می کند.

کوردل متوجه می شود که ممکن است هنوز هدف اصلی گری فلگ باشد و آخرین پرونده تری او را به دردسر می اندازد. باوجود نارضایتی بونهام، لیام کسب و کار جدیدی را شروع می کند. ابلین و بونهام بر سر کوردل با هم اختلاف نظر دارند.

کوردل و کسی درباره مرگ رفقای ارتشی او بیشتر تحقیق می کنند و متوجه ناهمخوانی هایی می شوند که شاید کوردل آمادگی مواجه با آن ها را نداشته باشد. به تری فرصت تازه ای داده می شود. سروان جیمز از کلی خبری به دستش می رسد. بانهام همچنان با خانواده اش اختلاف دارد

وقتی کوردل و کسی می فهمند فقط خودشان نیستند که رازهایی دارند، کسی دیگر نمی داند به چه کسی می تواند اعتماد کند. هم زمان، بقیه اعضای خانواده درگیر نجات اسب هستند.

کوردل و کسی قصد دارند به چیزهای بیشتری درباره نقشه های گری فلگ پی ببرند. لیام و استلا پیشنهاد حمایت از یک خیر دریافت می کنند. ارزیابی جدید تری، موضوعی ناشناخته برای شریکیست که می تواند دستیابی به هدفش را در معرض خطر قرار دهد.

کوردل، کسی، کاپیتان جیمز و تری همه متوجه نقشه های گری فلگ می شوند. درحالیکه خانواده واکر مشغول برنامه ریزی برای مراسم نشان شهردار هستند، کوردل باید مردم شهر را در امان نگه دارد.

رنجرهای تگزاس و خانواده واکر باید با نقشه های گری فلگ و این حقیقت که همه چیز دروغ بوده کنار بیایند.

پس از بازگشت دوستی قدیمی، کوردل باید با عواقب تصمیماتش مواجه شود و قبول کند که بر عزیزانش تاثیر گذاشته اند. پس از شوک و اندوه گری فلگ، تری احساس غریبگی می کند اما یک پرونده جدید او و کسی را مجبور می کند به مشکلاتشان غلبه کنند.

روز افتتاحیه مرکز نجات اسب لیام و استلا بالاخره از راه می رسد.کمی بعد، پسرها به سفر اردویی و خانم ها به ماساژ درمانی می روند؛ اما هیچ چیز طبق برنامه پیش نمی رود.

خانواده و دوستان جمع شده اند تا اتفاق به خصوصی را جشن بگیرند و روز بزرگی برای تگزاس رنجرز و قبیله واکر است.

جشن تولد واکر است و گری سنگ تمام می گذارد. واکر، کاپیتان جیمز و تری با هم درگیر یک پرونده هستند. «کسی» با بازگشتش همه را غافلگیر می کند. ابی برای بیرون کشیدن استلا از لاک خودش از لیام کمک می خواهد.

واکر، «کسی» و تری متهم به در امان نگه داشتن میبلین می شوند. «کسی» با تصمیم بزرگی دست به گریبان است و از گری کمک می خواهد. لیام سعی می کند به استلا کمک کند فراموش کند. آگوست می خواهد در یک کلاس فوق برنامه پس از مدرسه ثبت نام کند و از بونهام کمک می خواهد.

تری و لیام سعی دارند درباره گری به واکر کمک کنند. لیام به «کسی» کمک می کند خرت و پرت ها را بگردد و به واکر می گوید نگران استلا است. استلا و سیدی وقایع اخیر را بررسی می کنند. اردوی تمرینی آگوست آنطور که انتظارش را نداشت نیست.

دروغ های واکر درباره پرونده جاکال بالاخره رو می شود و دوستی اش با همکار سابقش کاپیتان جیمز تحت تاثیر قرار می گیرد. «کسی» با کارآگاه لونا روی سرنخی در پرونده جاکال کار می کند و درسی می گیرد که گران تمام می شود. استلا متوجه حقیقت شوکه کننده ای می شود.

واکر، تری، «کسی» و کارآگاه لونا برای حل پرونده با هم متحد می شوند. لیام با پیشنهادی جذاب برای کمک به گری پیشقدم می شود. استلا و آگوست به ابی و بونهام کمک می کنند و چیز جذابی را کشف می کنند. جیمز سعی می کند اوضاع را اصلاح کند.

واکر، تری و کسی برای مواجهه با آنچه کاپیتان جیمز در مقر فرماندهی برای آن ها در نظر دارد آماده می شوند. استلا و آگوست کم کم سرنخ ها را کنار هم می گذارند. واکر برای آینده اش برنامه ریزی می کند و لیام در انگیزه برادرش تردید می کند.

واکر، تری، کسی و کارآگاه لونا سرنخ های بیشتری را بررسی می کنند. استلا برای یادگیری دفاع شخصی به سراغ بونهام می رود. آگوست در تمرین های اردوی نظامی بهتر می شود. ابی درباره آینده صحبت می کند.

لیام نگرانی هایش درباره واکر را با تری در میان می گذارد. کاپیتان جیمز از واکر می خواهد مرخصی بگیرد. استلا به دنبال گردنبند می گردد. آگوست در یک پروژه به کمک واکر نیاز دارد. کیسی و کارآگاه لونا رابطه خود را پیش می برند.

به نظر می رسد جیمز، کیسی و تری در تحقیقات خود پیشرفت کرده اند. استلا و آگوست کشف شوکه کننده ای می کنند. بونهام و ابی درباره برنامه های بازنشستگی شان اختلاف نظر دارند و لیام میان آن ها میانجیگری می کند.

واکر ماموریت جدیدی را شروع می کند. آگوست سفره دلش را برای گری و لیام باز می کند. بونهام متوجه می شود ابی مثل همیشه نیست. لونا کیسی را به دوستی قدیمی معرفی می کند و اوضاع طبق انتظار پیش نمی رود.

کیسی، جیمز، تری و لونا شروع به کنار هم گذاشتن سرنخ های پرونده جاکال می کنند. هیچ کس خبری از واکر ندارد.